باران غم
چه خوش می بارد امشب ابر سیاه چشمانم
باران غم هایم را که هیچ کس را خیس نکرده
چه طوفانی به پا کرده امشب آه لبانم
گردبادی که مورچه ای را گزندی ندهد
بر زبانم چه بی اراده جاری می شود
سخنانی که هیچ دلی را نلرزاند
آه
آه
چه زود از یادها می رود این زندگی های بی ارزش
چه دیر در دل ها اثر می کند این آه های پنهانی
لحظه هایی که دوستشان می داریم پر از حسرت هایی هستند که قرار است بکشیم
سخنانی که بر زبان نمی آوریم پر از آتش هایی هستند که دلمان را خواهند سوزاند
باران
سیزده اردیبهشت 1386 - ساعت 11:42
0 Comments:
Post a Comment
<< Home